زیاد

ساخت وبلاگ

صبح ساعت 5:30 مترو، جامعه جالبیه. آدمهای تکراری با رفتارهای تکراری! مثل خانومی که سرقفلی یک گوشه رو داره و هر روز با یک پتو زیر باد لطیف کولر تا مقصدش میخوابه و همه میدونن که باید کدوم ایستگاه از خواب بیدارش کنن. مثل همیشه روی یک صندلی دورتر از جایی که مردها هستند، میشینم، هدست روی گوشم میذارم و یک آهنگ رو از لیست بلند بالای آلبومهای علیرضا قربانی پلی میکنم. تازگی کتابخون هم شدم و همزمان کتاب هم می خونم. سرما هم خوردم و خیلی دلخراش سرفه میکنم! به تعطیلات پیشرو فکر میکنم که به زعم خودم روزهای استراحتن اما در واقع باید یکی دو کتاب مطالعه کنم بلکه برای مصاحبه دکتری هفته آینده آماده باشم. چقدر دانشگاه های دولتی پولکی شدند! برای هر گرایش جداگانه هزینه مصاحبه گرفتند! نامردها! حتی سازمان سنجش هم به بهانه ای الکی به اسم صلاحیت عمومی هزینه گرفت! این شد که مصاحبه دانشگاه آزاد رو کلا ثبتنام نکردم! بنظرم ریسک (در اینجا هزینه) تا یکجا منطقیه. در همین لحظه هم دانشگاه رفتنم کاملا 50-50عه. خصوصا اگر بطور قطعی یک شرکت دولتی برم! ولی خیلی دلم برای دانشجو بودن تنگ شده...

پیش از این عادت داشتم هر صبح قهوه بخرم. یه روز حساب کردم هر ماه حدود سه میلیون هزینه قهوه صبحگاهی میکردم! اولش از ذهنم گذشت که عدد زیادی نیست اما بعد با خودم فکر کردم یعنی هر سال معادل 12 گرم طلا، قهوه میخورم (ذهن یک مالی چی)! از همون روز دیگه قهوه نخریدم!

یک تحلیل اقتصادی ریز :دی خیلی به صحبتهایی که در ارتباط با برجام میشه دل نبندید و اگر پولی دارید به دارایی تبدیل کنید. اگر قصد خرید طلا، ماشین، خونه، ویلا، برج و... دارید در همین ماه های پیشرو انجامش بدید :)

من عهد تو سخت سست میدانستم

بشکستن آن درست میدانستم

این دشمنی ای دوست که با من ز جفا

آخِر کردی، نخست میدانستم

مِهسَتی گنجوی

عالی...
ما را در سایت عالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acorrectionpenc بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1402 ساعت: 15:46